ارشاارشا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

ارشا پسری قند عسلی

ارشا وقتی میره سلمونی

وقتی موهات بلند میشه من غصه عالم می آید روی دلم چون می دونم که از آرایشگاه رفتن متنفری و همش گریه می کنی در تمام مدتی که موهات رو دارن کوتاه می کنن من و بابایی هم که باید حرص بخوریم و عصبی بشیم تا موهات کوتاه بشه 1000 ماشاا... رشد موهات هم که اینقدر زیاده و خوبه که نگو دیگه خیلی که دیر بشه هر 2 ماه یک بار باید بریم آرایشگاه امروز هم دیگه تصمیم گرفتیم که ببریمت از خونه که داشتیم می رفتیم بیرون شما مثل همیشه شاد و خوشحال فقط می گفتی د.د.د. بابایی از قبل رفته بود و وقت گرفته بود و موهای خودش رو هم کوتاه کرد تا ما برسیم خلاصه تا نشستی بغل بابایی و آقای آرایشگر شروع کرد موهاتو با اسپری خیس کردن شروع کردی به گریه کردن جیغ می کشیدی و...
20 تير 1391

تولد 1 سالگی ارشا فرشته کوچولوی ما

  امروز که تولد یک سالگیت بود لحظه به لحظه به یاد سال قبل افتادم که چقدر برای اومدنت مشتاق بودیم چقدر روز قشنگی بود و چقدر حس باشکوهی رو به من دادی عزیزم ارشای قشنگم فرشته کوچولوی من تولدت مبارک مامانی جونم  چون که اینجا تنها بودیم و بابایی خیلی کار داشت نتونستیم برات یک تولد بزرگ بگیریم فقط رفتیم بیرون و برات یک دوچرخه خریدیم که بتونی باهاش بازی کنی و دوچرخه سواری کنی و بعدشم که کیک و شمع گرفتیم و اومدیم خونه مامانی جون و بابایی جون و خاله کاملیا و کلارا هم از ایران در skype بودن و با ما همراهی کردن و برات جشن گرفتیم.   کتایون مامان ارشا 22خرداد 1391 ...
20 تير 1391
1